تعداد بازدید: 1526

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 4 بهمن 1384-0:0

جمله اي که باعث يک قتل شد:"چرا اين قدر شمال مي روي؟"

ماجراي مردي که مادرزنش را از پاي درآورد.


مرد 50 ساله‌يي‌ پس‌ از يك‌ مشاجره‌ لفظي‌ با مادرزنش‌، وي‌ را با ضربات‌ چوب‌ به‌ قتل‌ رساند و سپس‌ خانه‌اش‌ را به‌ آتش‌ كشيد. اين‌ مرد توسط‌ كارآگاهان‌ پليس‌ آگاهي‌ تهران‌ دستگير شد و به‌ دادسراي‌ جنايي‌ تهران‌ انتقال‌ يافت‌. متهم‌ كه‌ صمد نام‌ دارد و به‌ سعيد معروف‌ است‌، صبح‌ ديروز در شعبه‌ دوم‌ دادسراي‌ جنايي‌ تهران‌ حاضر شد و توسط‌ بازپرس‌ اصغرزاده‌ تحت‌ بازجويي‌ قرار گرفت‌. وي‌ كه‌ كارمند بازنشسته‌ است‌ و در زمان‌ جنگ‌ دچار موج‌گرفتگي‌ شده‌ علت‌ اين‌ جنايت‌ را درگيري‌ خانوادگي‌ اعلام‌ كرد.
بازپرس‌ اصغرزاده‌ گفت‌: اين‌ مرد در اظهارات‌ خودش‌ گفته‌ است‌ كه‌ به‌ همراه‌ باجناقش‌، ويلايي‌ در شهر تنكابن‌ مازندران‌ خريده‌اند و گاهي‌ به‌ آنجا مي‌رفتند و كارهاي‌ ساختماني‌ و نظافت‌ آنجا را انجام‌ مي‌دادند. روزحادثه‌ يعني‌ 23 دي‌ ماه‌ امسال‌، وي‌ از تنكابن‌ به‌ تهران‌ برگشت‌ و مقداري‌ برنج‌، ماست‌ محلي‌ و نارنگي‌ هم‌ براي‌ خانواده‌اش‌ خريده‌ بود. وقتي‌ سعيد به‌ خانه‌ مادرزنش‌ رسيد ظاهرا پيرزن‌ عصباني‌ شد و به‌ او اعتراض‌ كرد كه‌ چرا آن قدر به‌ شمال‌ مي‌رود و همسرش‌ را در خانه‌ تنها مي‌گذارد. همين‌ موضوع‌ باعث‌ شد تا سعيد هم‌ عصباني‌ شود و با يك‌ چوب‌ پايه‌ مبل‌ چندين‌ ضربه‌ به‌ سر و صورت‌ و گردن‌ مادرزنش‌ كه‌ پيرزني‌ 70 ساله‌ بود وارد آورد و باعث‌ قتل‌ او شد.
سعيد در بازجويي‌ گفت‌: وقتي‌ مادرزنم‌ روي‌ زمين‌ افتاد 8 حلقه‌ النگو و يك‌ زنجير طلاي‌ او را برداشتم‌ چون‌ نمي‌خواستم‌ همسايه‌هايش‌ وقتي‌ جسد او را پيدا مي‌كنند، طلاهايش‌ را بدزدند!
خيلي‌ از كارم‌ پشيمان‌ شدم‌ به‌ خيابان‌ آمدم‌ و سيگاري‌ كشيدم‌،بعد از داخل‌ اتومبيلم‌ مقداري‌ بنزين‌ برداشتم‌ و دوباره‌ به‌ خانه‌ مادرزنم‌ رفتم‌، جسدش‌ را زير كرسي‌ كشيدم‌ و خانه‌ را آتش‌ زدم‌.
بعد به سرعت‌ به‌ ترمينال‌ آزادي‌ رفتم‌ و با اتوبوس‌ به‌ تنكابن‌ برگشتم‌. در راه‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ طلاهاي‌ مادرزنم‌ را برايش‌ خيرات‌ كنم‌. همان‌ شب‌ همسرم‌ با من‌ تماس‌ گرفت‌ و گفت‌: مامان‌ جون‌ مريض‌ شده‌ او را برديم‌ بيمارستان‌ خودت‌ را به‌ تهران‌ برسان‌!
با شنيدن‌ اين‌ حرف‌ خوشحال‌ شدم‌ چون‌ فهميدم‌ مادرزنم‌ زنده‌ است‌ و خيالم‌ راحت‌ شد. يكي‌ دو روز بعد به‌ تهران‌ برگشتم‌ ولي‌ پليس‌ مرا دستگير كرد و فهميدم‌ آنها با اين‌ نقشه‌ مي‌خواستند مرا به‌ تهران‌ بكشانند.
بازپرس‌ اصغرزاده‌ گفت‌: وقتي‌ همسايه‌ها خبر آتش‌سوزي‌ خانه‌ بانو احترام‌ را به‌ آتش‌نشاني‌ اطلاع‌ دادند و ماموران‌ به‌ محل‌ حادؤه‌ رفتند، با جسد پيرزن‌ روبرو شدند. اول‌ گمان‌ مي‌رفت‌ پيرزن‌ بر اثر آتش‌سوزي‌ مرده‌ است‌ اما معاينات‌ پزشكي‌ قانوني‌ نشان‌ داد وي‌ قبل‌ از آتش‌سوزي‌ به‌ قتل‌ رسيده‌ است‌. در تحقيق‌ از همسايه‌ها آنها گفتند كه‌ وي‌ ساعتي‌ قبل‌ از آتش‌سوزي‌ با مردي‌ ميانسال‌ دعوا و درگيري‌ داشته‌ و آنها چند بار نام‌ سعيد را شنيده‌ بودند كه‌ پيرزن‌ با صداي‌ بلند آن‌ را بر زبان‌ آورده‌ است‌. وقتي‌ تحقيقات‌ انجام‌ شد فهميديم‌ سعيد داماد همين‌ پيرزن‌ است‌ و بلافاصله‌ اقدامات‌ خود را براي‌ دستگيري‌ سعيد آغاز كرديم‌ و به‌ همسرش‌ آموزش‌ داديم‌ كه‌ با وي‌ تماس‌ بگيرد و بگويد كه‌ مادرش‌ زنده‌ است‌ تا سعيد به‌ تهران‌ برگردد. بدين‌ ترتيب‌ سعيد دستگير شد و او را با قرار قانوني‌ بازداشت‌ كرديم‌.(etemaad)



    ©2013 APG.ir